شعر داداشی- ارزو گنبد


شعبده

داداشی

چشاتو باز کن داداشی

چشاتو باز کن داداشی

چرا چشاتو بستی؟

چرا دلتو به رویمون بستی؟

داداشی چرا از پیشمون رفتی؟

چرا داری میری

تورو خدا چشاتو باز کن

به حرفه من گوش کن

چشاتو نبند به رویه من

بلند شو نگاه کن به رویه من...

...چشای قشنگتو بستی به حاله خود خوابیدی

چشایه من خواب نداره به حاله تو اشک میرزه

دل قرارو اروم نداره دلم برات تنگ میشه

چرا داداشی میخوای بری کجا داری میخوای بری

من اینجا به یادت نشستم

توکجا داری میری داداشی

داداشی چشاتو باز کن

چشاتو باز کن داداشی

اشک هایه من به رویه تو میرزه

چرا اشک نداری بریزه

من دارم حرف میزنم چرا خوابیدی؟

..این اشک هایه مزاحم نمیزاره ببینم

این اشک مزاحم نذاشت حرف بزنم

من دارم میمیرم به حاله تو میمیرم

داداشی منم میبردی به جای که میرفتی

داداشی من تک دور دونه ی من تو سروری

پیشه همه کس عزیزی

واسه من عزیزتر از جونم بودی

به حاله تو گریه کنم بس نیست

نصفه زندگیم ماله توست

پس بزار من جای تو باشم...

تو چشاتو باز کن ببینم

به چشام نگام کن ببینم

بگو دوسم داری

بگو بدونه من نمیری

داداشی کجای 

کجا داری میری برگرد   

من به حاله تو داغونم   

از غم وغصه میمیرم

چشاتو باز کن داداشی

چشاتو باز کن داداشی

 

 شاعر: آرزو از گنبد

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 30 دی 1392برچسب:,ساعت1:34توسط مجيدباقري | |